هر فیلمی که دوست داشته یا نداشته باشم رو نقد می کنم



قبل از شروع نقد فیلم اول یک سری اطلاعات از فیلم رو می ذارم که بدونید اصلا کی به کیه!

نام فیلم: بزرگسالان یا Grown Ups

ژانر: کمدی

کارگردان: Dennis Dugan

بازیگران: Adam Sandler, Salma Hayek, Kevin James

کشور: آمریکا

امیتاز فیلم: 6/10

انتشار: 2010

 

خلاصه ی داستان رو اگر بخوام به زبان ساده بگم، جمع شدن پنج دوست قدیمی که در زمان تحصیل توی مدرسه جزء تیم بسکتبال بودن که بازیشون هم خوب بود. 

و بعد از سی سال مربی بستکبالشون می میره و به این بهونه توی کلیسا دور هم جمع می شن و دیدار مجددی دارن با هم، و بعد از اون تصمیم میگیرن که چند روزی رو با خانواده هاشون با هم به تفریح به خونه ایی که توش بزرگ شدن برن.

و داستان از جایی شروع می شه که این پنج دوست و خانواده هاشون با تمام اختلاف هایی که با هم دارن دور هم جمع می شن و لحظات شاد و همین طور احساسی رو به مخاطب هدیه می دن.

راستش من خودم به شخصه طرفدار ادام سلندر هستم و تمامی فیلم هاش رو دنبال می کنم. اولا که یه جورایی همیشه کمدی هاش خانوادگی هست و در نهایت هم همیشه حرفی برای زدن داره، یعنی صرفا جهت خندیدن نیست. یه مفهوم خوب تهش واسه بیننده داره و کلا بازیگر بسیار توانمندی هست و فیلم های خوبی توی کارنامه بازیگریش داره.

و بریم سریع موضوع فیلم. 

هر کدوم از این پنج دوست با این که توی یک مدرسه درس می خوندن، هم تیمی بودن و همین طور بسیار صمیمی، همه شون با هم اختلاف های خیلی زیادی دارن. هم از لحاظ مالی و هم از لحاظ اخلاقی.

یکیشون تهیه کننده ی فیلم های هالیوودی هست که بسیار زیاد موفقِ و درامد زیادی داره، توی خونه ی خیلی خفنی زندگی می کنه و همه بهش احترام می ذارن ولی آدم خوبیه و اصلا سعی نمی کنه خودش رو از بقیه جدا کنه. زندگی شویی موفقی نداره و دو تا پسر بچه ی شیطون داره که خودش فکر می کنه خیلی لوس بارشون آورده، اصلا حرف گوش کن نیستن و فقط توی دنیای مد و بازی های پلی استیشن و تفریحات مدرن گیر کردن. یه دختر بچه ی زیبا با روحیه ی حساس هم داره که به شدت طرفدار حقوق حیواناته! یه پرستار بچه هم داره که سعی می کنه از دوستاش مخفیش کنه و بگه که از دوستانشون هست و بچه هاش این قدر لوس نیستن که پرستار داشته باشن!

نفر بدی مردی با دو تا بچه ست که یه ماشین کادیلاک گرون قیمت داره! یه پسر بچه ی چهار ساله داره که هنوز از مادرش شیر می خوره! و یه دختر بسیار زیاد بد اخلاق و بد رفتار که نمی دونن چطور باید رامش کنن!

نفر بعدی مردی خانه داره! در واقع خانومش بیرون از خونه کار می کنه و اون کار های خونه رو انجام می ده و از دو تا بچه هاش مراقبت می کنه. و به همین خاطر مادر خانومش همیشه اذیتش می کنه و بهش یاداور می شه که بی عرضه ست.

بعدی یه مردیه که به زن های سن بالا علاقه داره! و در واقع همسرس به راحتی می تونه جای مادرش باشه! سه تا دختر بزرگ داره که دوست هاش از وجود اونا بی خبر بودن و یک دفعه سر و کله شون پیدا می شه، رفتارش با دوست هاش به شدت فرق داره ولی با این که با هم اختلاف های زیادی دارن به راحتی کنار هم می مونن و از سفرشون لذت می برن.

و اخرین دوستشون که مجرد هست و ازدواج نکرده و بیشتر به فکر خوش گذرونی و تفریح خودشه و از گیر و دار ازدواج خوشش نمیاد.

پنج دوست با خانواده هاشون دور هم جمع می شن ولی یکی از اونا که به جو هالیوود معروفه تصمیم می گیرن که روز بعد با خانوم و پسر هاش به سمت میلان حرکت کنن. همه از رفتن اون ها ناراحت می شن. روز اولی که اون جا هستن نه پسر هاش نه زنش نمی تونن با طبیعت خو بگیرن. حتی آرزو می کنه ای کاش یکی از پسر هاش فقط یه سنگ توی دریاچه بندازه! ولی بچه هاش توی دنیای مدرن خودشون گیر کردن. 

روزی که تصمیم به رفتن می گیرن مادر بچه ها متوجه می شه که پسر هاش دارن تجربه ی جدید کسب می کنن و دارن با چیز هایی آشنا می شن که توی زندگی قبلیشون نبوده، بازی با بچه های دیگه، دور شدن از دنیای دیجیتال و استفاده نکردن از تلفن های همراه، آب بازی، رفتن به جنگل و. این جاست که تصمیم می گیره سفر میلانشون رو لغو کنن تا بتونه با بچه هاش از این تفریح متفاوت و خانوادگی لذت ببره. 

خلاصه با موندگار شدن این خانواده همگی شروع می کنن به تفریح های متعدد و لذت بخش و همه ی زوج ها یکی یکی با هم رابطشون خوب میشه و.

چیزی که از فیلم دوست داشتم در واقع آخر داستان بود. 

ادام سنلدر (لنی فدر) با این که یه ادم خوشبخت به نظر می رسید این طور نبود. با زنش و بچه هاش رابطه ی خوبی نداشت.

ماشین کادیلاک دوستش در واقع مال خودش نبود و واسه پز دادن رنتش کرده بود و از کارش اخراج شده و دیگه پولی نداره.

کسی که با زن سن بالا رابطه داشت نشون دادن که همیشه هم با هم خوب نیستن و مشکلاتی دارن ولی سعی می کنن مشکلات رو با هم حل کنن و کنار هم بمونن.

اقای خانه دار و خانومش به این نتیجه رسیدن که رابطه ی شویی خوبی ندارن.

و کسی که مجرد بود و همه فکر می کردن چشمش دنبال دختر دوستشه نشون داد که هر چقدر هم بد باشه نمی تونه به دختر دوستش نظر داشته باشه.

در واقع پیام داستان این بود که هر کسی هر چقدر هم زندگی خوبی داشته باشه نمی تونه کامل باشه و با تمام این نقص ها باید هم دیگه رو دوست داشت و با هم زندگی کرد. در نهایت فیلم، همه چیز به خوبی و خوشی تموم می شه و همه ی زوج ها دوباره از اول شروع می کنن به دوست داشتن هم دیگه.

و کمدی این فیلم هم قشنگه. همون طور که گفتم یک کمدی خانوادگی هست ولی اگر ژانر کمدی رو دوست دارین پیشنهاد می کنم که از دستش ندین.

من خودم واقعا این فیلم رو دوست داشتم. امیدوارم که شما هم دوستش داشته باشین.

 


خب امروز یه فیلم جالب واسه نقد دارم. یه فیلم کمدی که تقریبا داستان جدید و جالبی داره و پیشنهاد می کنم که حتما این فیلم رو تماشا کنید.

قبل از این که درباره اش صحبت کنم یه سری اطلاعات درباره ی سازندگان و بازیگران این فیلم بدم بهتون.

کارگردان: تینا گوردون

نویسندگان: تینا گوردون و تریسی اولیور

بازیگران: جاستین هارتلی، مارسالی مارتین، ایسا رئی، رجینا هال

 

 

داستان درباره ی یک خانوم بالغ ولی بسیار موفق هست که همه چیز توی زندگی داره و همه ی این ها رو خودش به تنهایی به دست آورده. رئیس یک شرکتی تبلیغاتی هست که تقریبا همه ی کارکنانش ازش می ترسن و هیچ کس باهاش راحت نیست ولی این همه تنهایی و بد اخلاقی این خانوم که جوردن سندرز نام داره بی دلیل نیست. وقتی اون یه دانش آموز بوده همیشه هم کلاسی هاش به دلایل مختلف اذیتش می کردن و همون موقع بود که تصمیم گرفت یه مدیر موفق ولی جدی و بداخلاق بشه. 

نفر دوم این داستان دستیار جوردن به نام آپریل ویلیامز هست که می شه گفت بیشتر از همه مورد بی رحمی های جوردن قرار می گیره و همیشه هم استعدادش رو سرکوب می کنه و هم اذیتش می کنه ولی با این حال آپریل در کنار جوردن می مونه. 

و داستان اصلی از جایی شروع می شه که وقتی جوردن داره سر به سر یه دختر بچه ی کوچیک می ذاره اون هم طلسمش می کنه که کوچیک بشه!

و فردا صبح وقتی جوردن از خواب بیدار می شه و یه قرار کاری خیلی مهم داره که می شه گفت بقای شرکتش به اون قرار داد بستگی داره متوجه می شه که برگشته به سن سیزده سالگی! درست به سنی که بیشتر از هر وقتی از خودش متفر بود و همه اذیتش می کردن! و این طلسم یه دردسر بزرگ برای جوردن به وجود میاره. و تنها کسی که می تونه بهش کمک کنه همون دستیار بخت برگشته آپریل هست!

و خلاصه آپریل مجبور می شه جوردن رو دوباره توی یه مدرسه ثبت نام کنه و این یعنی رو به رو شدن با بدترین روز هایی که گذشته بود ولی دوباره به زندگی جردن بر گشته و اون جاست که تمام ضعف های خودش رو متوجه می شه و می فهمه که کجای کار رو اشتباه رفته.

و این طوری می شه که روابطش با آپریل بهتر می شه و از اون جایی که یه قرارداد مهم داشت مجبور می شه به آپریل اعتماد کنه و کار های شرکت رو به اون بسپره.

کمدی داستان فوق العاده ست. حتی یک لحظه از فیلم هم نیست که خسته و کسلتون کنه. بازی نوجوان سیزده ساله با روحیات یه زن بزرگ فوق العاده قوی و زیبا ارئه شده و واقعا این فیلم ارزش چند بار دیدن رو داره. توصیه می کنم که حتما این فیلم رو ببینید که حسابی هم می خندین و لذت می برین.


خرید گیفت کارت راهی جهت دسترسی به امکانات پولی شرکت های بزرگی چون اپل، گوگل پلی، اسکایپ، مایکروسافت، استیم، آمازون و.

 

گیفت کارت در واقع یک کارت اعتباری است که توسط شرکت های خاص، کمپانی ها یا بانک ها صادر میشود و برای خرید از فروشگاه های خاص یا کسب و کارهای آنلاین مورد استفاده قرار میگیرد.

در ایران هر گیفت کارت فقط در فروشگاه مختص به خود قابل استفاده است. فروشگاه گیفت کارت سل فقط  گیفت کارت هایی را عرضه میکند که ایرانیان قادر به استفاده از خدمات آنلاین آنها باشند.

اما در خارج از کشور گیفت کارت ها فقط مختص خدمات آنلاین نیستند و افراد میتوانند به صورت حضوری در بعضی از کافی شاپ ها، سینماها و حتی بعضی از لباس فروشی ها با استفاده از گیفت کارت ها خرید خود را انجام دهند.

فروشگاه گیفت کارت سل یک مرجع مطمئن برای خرید گیفت کارت است که شما عزیزان میتوانید با توجه به نیاز خود درهرمبلغی گیفت کارت مورد نظرتان را خریداری نموده و کد گیفت کارت که حاوی اعتبار(معمولا دلار) از پیش پرداخت شده است را دریافت و استفاده نمایید.

انواع گیفت کارت

گیفت کارت ها انواع مختلفی دارند و گیفت کارت هر شرکت با نام همان کمپانی یا شرکت نام گذاری شده است. مثلا شرکت اپل گیفت کارت آیتونز را عرضه میکند که از این گیفت کارت برای خرید کتاب،موسیقی،نرم افزلر، بازی و. در فروشگاه بزرگ آیتونز استفاده میشود.

گیفت کارت اپل آیتونز

گیفت کارت آیتونز که با نام گیفت کارت اپل نیز شناخته مشود از معروف ترین نوع گیفت کارت در دنیای گوشی های تلفن همراه است که ساخت شرکت اپل می باشد و قابل استفاده بر روی دستگاههای ساخته شده توسط این شرکت است. با خرید گیفت کارت اپل و دسترسی به اپ استور میتوانید از تمامی امکانات پولی شرکت اپل استفاده نمایید.

گیفت کارت گوگل پلی

گیفت کارت گوگل پلی یکی دیگر از گیفت کارت های پرطرفداری است که مورد توجه دارندگان گوشی های اندروید قرار گرفته است. گیفت کارت گوگل پلی در واقع کارت هدیه شرکت گوگل است که از آن برای هدیه دادن به عزیزان یا استفاده شخصی برای خرید از فروشگاه گوگل پلی میتوانید استفاده کنید. با خرید گیفت کارت گوگل پلی امکان دسترسی به بازی ها و برنامه های غیر رایگان گوگل برای شما فراهم میشود.

گیفت کارت پلی استیشن

از دیگر گیفت کارت هایی که بسیار مورد توجه علاقمندان به بازی های کامپوتری و گیمرها قرار گرفته گیفت کارت پلی استیشن استگیفت کارت پلی‌استیشن Play Station یا گیفت کارت PSN  کارت هدیه‌ی کنسول سونی است. این محصول، برای گیمرها و علاقه مندان به پلی استیشن بسیار کاربردی است. با خرید گیفت کارت پلی استیشن PSN شما می توانید بازی های زیادی را در کنسول خود خریداری کرده و نگه داری کنید.

گیفت کارت استیم

یکی از گیفت کارت های پر طرفدار گیفت کارت استیم است که با نام گیفت کارت استیم والت نیز شناخته میشودکد های استیم  والت همان کدهایی هستند که می توانید به عنوان گیفت کارت استیم در حساب خود شارژ( Redeem) کنید و از اعتبار آن برای خرید بازی ها و هر آن چه که در شبکه استیم است، استفاده کنید.

با خرید گیفت کارت استیم والت امکان دسترسی مستقیم به هزاران بازی،خرید بازی با خرید گیفت کارت استیم، دریافت آپدیت بازی ها ،خرید خدمات درون بازی یا موارد اضافه بازی ها از steam workshop ،امکان عضویت در شبکه مجازی استیم  steam ،ارتباط با سایر گیمیرها و چت و گفت و گو در حین بازی و. برای شما به وجود می آید.

 

 

گیفت کارت ایکس باکس

با خرید گیفت کارت‌ ایکس باکس xbox می‌توانید آخرین بازی‌ها و سرگرمی‌ها را از فروشگاه ویندوز دریافت کنید. وقتی‌که گیفت کارت ایکس باکس را در حساب خود شارژ (Redeem) کردید می‌توانید از اعتباری که در حساب کاربری شما به وجود آمده برای خرید از فروشگاه ایکس باکس استفاده نمایید. همچنین با در اختیار داشتن گیفت کارت ایکس باکس میتوانید از فروشگاه مایکروسافت نیز خرید نمایید و بالعکس. زیرا پلتفرم دو فروشگاه مشترک است.

گیفت کارت آمازون

آمازون amazon یک شرکت تجارت الکترونیکی و بدون شک بزرگترین فروشگاه آنلاین جهان است که در سال ۱۹۹۴ در آمریکا تاسیس شد. آمازون بزرگترین فروشگاه آنلاین محصولات فیزیکی و مجازی در دنیا میباشد که البته در ایران به دلیل وجود تحریم امکان خرید محصولات فیزیکی وجود ندارد. آمازون  بسیار مورد توجه دانش آموزان و دانشجویان قرار دارد زیرا یک کتابخانه غنی از متنوع ترین کتاب های روز دنیا را دارد که استفاده از آن مستم داشتن گیفت کارت آمازون است. با خرید گیفت کارت امازون امکان خریدو دسترسی به محصولات متنوع این کمپانی بزرگ برای شما فراهم میشود.

گیفت کارت مایکروسافت

این گیفت کارت هم متعلق به شرکت مایکروسافت است که با داشتن آن میتوانید ازامکانات پولی فروشگاه مایکروسافت استفاده کنید. گیفت کارت مایکروسافت کارت هدیه این شرکت بزرگ است که در ابتدا برای مراسم و اشخاص مختلف ( هدیه روز تولد ، روز مادر ، خرید کد بازی ایکس باکس و خرید بازی هایی که با پلتفرم ویندوز کار می کنند.) گیفت کارت تولید می کرد. کمی بعد با ارائه گیفت کارت مایکروسافت در اعتبارات مختلف سعی کرد تا مانند دیگر رقبای خود سرویس های ویژه و غیر رایگان خود را با قیمت های مناسب در اختیار کاربران خود قرار دهد. با خرید گیفت کارت مایکروسافت می توان به امکاناتی نظیر خرید اپلیکیشن و نرم افزار از Windows Store، خرید از فروشگاه های معتبر MS Store، خرید و دانلود موسیقی از بانک اطلاعاتی ماکروسافت، استفاده از کد گیفت کارت مایکروسافت در کنسول های xbox به جای گیفت کارت ایکس باکس و. دست یافت.

خرید گیفت کارت

فروشگاه گیفت کارت سل ارائه دهنده انواع گیفت کارت اوریجینال با مناسبترین قیمت و تحویل کد به صورت آنی در خدمت هموطنان گرامی میباشد.با مراجعه به سایت Giftcardcell.com و انتخاب گیفت کارت مورد نظر خود نسبت به خرید آن اقدام نمایید. واحد  پشتیبانی فروشگاه در تمامی ساعات شبانه روز پاسخگوی شما عزیزان میباشد. در صورت بروز هرگونه مشکل از طریق تلگرام و واتساپ با ما در ارتباط  باشید. دقت داشته باشید که جهت حفظ امنیت کدهایی که به مشتریان تحویل داده میشود به هیچ عنوان تعویض نمیگردد.

 

 


خب این بار با یه نقد متفاوت اومدم. کسایی که سریال های کره ایی رو دنبال می کنن می دونن که کره ایی ها به شدت به دنبال تنوع، هیجان و داستان های متفاوت هستن. و فیلم های قوی زیادی دارن که تخیل زیبایی رو بهمون نشون می ده و هتل دلونا هم یکی از اون سریال هایی هست که به شدت پیشنهاد میشه. 

قبل از نقد سریال نکات کلی در باره ی سازندگان و بازیگران می دم بهتون.

ژانر: تخیلی، عاشقانه، کمدی

سال انتشار: 2019

نویسنده:  Hong Jung Eun

کارگردان: Oh Choong Hwan

بازیگران: IU , Yeo Jin Goo

 

موضوع کلی فیلم رو دوست داشتم. البته ناگفته نمونه که نوشتن این ژانر ها توی کره خیلی چیز متفاوتی نیست ولی شاید برای کسایی که هنوز با سریال های کره ایی آشنا نیستن بتونه داستان جالبی باشه. البته به عنوان طرفدار ژانر های تخیلی خیلی داستانش رو دوست داشتم.

 

این سریال شونزده قسمتی روایت یه خانوم زیبا به اسم جانگ مان وول هست که معنی اسمش می شه ماه کامل. این خانوم هزار و سیصد سال سن داره و مدیر یک هتلی هست که فقط پذیرایی ارواح رو به عهده دارن. 

در واقع پشت همه چیز این سریال یه داستان زیبایی وجود داشت که واقعا گاهی میخکوبت می کرد و درس های زیادی بهت می داد. 

مان وول به خاطر گناه هایی که هزار و سیصد سال پیش مرتکب شده محکوم می شه به دنیایی بین مرگ و زندگی. یعنی نه می شه گفت که مرده نه می شه گفت که زنده ست. زندگیش به یک درخت وصل شده. که اسمش رو گذاشتن درخت ماه. به عنوان یک آدم گناهکار مجبوره که توی این هتل بمونه تا بتونه بفهمه راه رهایی از این زندان چیه. در واقع باید بتونه خشم و کینه ایی که هزار ساله توی دل داره رو پاک کنه و بعدش بار سفر از این دنیا رو ببنده.

هتلی که مان وول مدیرش هست داستان جالبی داره. این هتل برای ارواحی هست که یه کار نیمه تموم توی دنیای انسان ها دارن و نمی تونن مستقیم به اون دنیا برن. گاهی برخی از مهمون ها سال هاست که اون جا هستن، گاهی هم زودی می تونن به خواسته هاشون برسن و به آرامش برسن. اتاق های این هتل بسته به نوع درخواست مشتری ها تغییر می کنه و کارکنان هتل موظف هستن که همه ی خواسته های مردگان رو براورده کنن. البته ناگفته نمونه بیشتر کسایی که به هتل میان مردگانی هستن که قراره به بهشت برن و دوباره به عنوان یه شخص دیگه تناسخ کنن. و ارواح بد همون موقع از دنیا پاک می شن. یا اگر با گذشت زمان ارواح نسبت به انسان ها کینه پیدا کنن یا نتونن کینه شون رو پاک کنن به ارواح بد تبدیل می شن و پودر می شن و به آرامش نمی رسن.

این هتل از ابتدا به این شکل نبوده و در طی گذشت زمان بزرگ تر و زیبا تر شده. در اول مسافر خونه ی مان وول بوده و در حال حاضر به هتل دلونا تغییر نام داده. هر چقدر که ارواح از اقامت در این هتل لذت ببرن باغ هتل پر گل تر و زیبا تر می شه و الهه ی خوبی ها میاد گل ها رو میچینه و این طوری مواد غذایی و وسایل مورد نیاز هتل براورده می شه ولی مان وول که پول دوست داره آرزو های ارواح رو در قبال پول دنیای انسان ها واسشون برآورده می کنه و با اون پول برای خودش ماشین و جواهرات می خره!

و نکته ی جالب دیگه ایی که بار ها توی فیلم گوشزد می شه جریان تناسخ هست. این فیلم اصرار بر این داره که آدم ها پس از مرگشون به صورت شخص دیگه ایی تناسخ پیدا می کنن و اگر آدم های بدی باشن یا روحشون از بین می ره یا به صورت حیوانات بر می گردن. 

و مسئله ایی که شاید برای خیلی ها مبهم باشه داشتن چند خدا توی فیلم هست. خدایی که مهربون و بخشنده ست و همیشه توی گرفتاری ها سراغ مان وول میاد. خدای خشمگینی که دوست داره به خاطر گناه های مان وول اون رو پودر کنه که هیچ وقت به آرامش نرسه، خدایی که پول و قدرت رو به ارمغان میاره، خدایی که به دنبال عشق و آرامشه و این برای من یه مسئله ی خیلی زیبا بود که این طوری خدا رو در چند ظاهر نشون دادن. شاید خیلی ها این موضوع رو قبول نداشته باشن ولی به نظر من یه ایده ی خارق العاده بود که به بهترین نحو نشون داده شد. و بهترین قسمتش این بود که همه ی خدا ها یک چهره داشتن ولی لباس ها و استایلشون فرق می کرد و جایی در فیلم شاهد این هستیم که فرشته ی مرگ داره به مان وول می گه مهم نیست که ظاهر خدا ها با هم فرق دارن مهم اینه که در باطن همه شون یکی هستن. در واقع وجود چند خدا در داستان داره به ما خدا رو از زاویه های مختلف نشون می ده در حالی که همه شون در باطن یکی هستن ولی نشون می ده در هر شرایط خدا با تو چطور رفتار می کنه و چطور به سراغت میاد.

این هتل سه تا خدمتکار قدیمی هم داره که هر سه نفرشون یه کار نیمه تموم توی دنیا داشتن و برای همین چون به خواستشون نرسیدن اقامتشون توی هتل طولانی مدت شده و به عنوان خدمتکار مشغول به کار شدن. 

آقایی که 500 سال هست توی هتل خدمت می کنه. این خدمتکار قدیمی در دوران خودش یه نویسنده ی خیلی خوبی بوده که از درد مردم زمانش می نوشته و بقیه ی نویسنده ها چون فقط داستان های درباری می نوشتن و آدم های خیلی پولدار و گنده رو وصف می کردن بدشون میاد که چرا اون انسان های معمولی رو داره دنیال می کنه واسه همین شایعه درست می کنن که اون یه آدم منحرف هست و بعد از 500 سال بالاخره می تونه اسمش رو توی تاریخ درست کنه و بعدش بدون نگرانی به دنیای دیگه بره.

خانومی هست که 200 سال قبل به دست شوهرش و خانواده ی شوهرش به جرم این که بچه اش دختر بوده کشته می شه. البته دختر کوچیکش هم کشته می شه و این کینه توی دلش می مونه و نفرینشون می کنه که کل خانواده از بین برن و دیگه اسمی ازشون نمونه و بعد از 200 سال وقتی فکر می کنه آخرین نفر هم مرد متوجه می شه که پای یه بچه ی ناخواسته به داستان باز شده و این واسش درد زیادی به دنبال داره چون هنوز هم نمی تونه شاهد از بین رفتن کل این خاندان باشه ولی وقتی اون زن حامله رو در حال مرگ ملاقات می کنه متوجه می شه که می تونه بالاخره بعد از دویست سال ببخشه و به آرامش برسه.

و پسر جوونی که 70 سال قبل به دست دوستش کشته میشه و قاتل تموم اون سال ها به اسم این زندگی می کنه و مجبور می شه از خواهر کوچیک ترش مراقبت کنه. تمام این سال ها منتظر بود که موقع مرگ خواهرش برسه تا با هم به دنیای دیگه برن ولی در عین حال که منتظر خواهرش بود تونست شکنجه شدن قاتلش رو هم ببینه که البته آدم بدی نبود و تونست اسم دوستش رو به خوبی زنده نگه داره.

ارواح بعد از این که به همراه فرشته ی مرگ وارد دنیای دیگه می شن به مدت 49 روز از یک پلی رد می شن تا روحشون به آرامش برسه و با هر قدمی که روی این پل بر می دارن یکی یکی خاطرات زندگی از ذهنشون پاک می شه و وقتی به طرف دیگه ی پل می رسن چیزی از زندگی که داشتن رو دیگه به یاد نمیارن.

و جدای داستان اصلی که الان واستون می گم داستان های ارواح هم خیلی جالبه. این که هر کدومشون یه زندگی متفاوت داشتن و چطور پر از خشم و بغض و کینه ان و آیا می تونن به عنوان روح خوب از دنیا برن یا نه. واقعا هر کدومش می تونه یه درس زیبا باشه. 

و می رسیم به داستان اصلی.

فیلم به دو بخش تقسیم می شه. گذشته ی مان وول و حال مان وول. مان وول در گذشته ایی دور یک راهزن بوده که با گروه خودش زندگیشون رو از راه ی می گذروندن و به یک باره یک پسر اشرافی که از قضا از رئیس نگهبان های قصر هم هست با مان وول رو به رو می شن و این داستان اشناییشون می شه. مان وول به همراه دوست و رفیق بچگی هاش و این پسر سه نفری با هم زمان زیادی رو می گذرونن. تا این که این پسر بهشون خیانت می کنه و کل گروه راهزن ها رو می کشه و فقط مان وول بخشیده می شه. حتی پسری که از بچگی باهاش بزرگ شده رو هم جلوی چشمش دار می زنن و این شروع کینه و خشم مان وول هست. و به کسی که دوستش داره قول می ده که حتما می کشتنش. و با کشتن کسی که با عشقش ازدواج کرد شروع می کنه و بعد تمام اعضای اون قصر و هر کسی که سر راهش بود رو هم می کشه و این طوری می شه که توسط خدایانشون نفرین می شه و به درخت ماه پیوند می خوره و مجبور می شه هزار و سیصد سال زندگی کنه تا بتونه اون خشم و کینه رو کامل در دلش از بین ببره.

در زمان حال خدا تصمیم می گیره پسری رو به سمت مان وول بفرسته که روح بزرگی داره و با خوبی هاش دل سنگی مان وول رو آب کنه و بتونه بعد از این همه سال روحش رو به آرامش برسونه. این پسر که کو چان سونگ نام داره به عنوان مدیر داخلی وارد هتل می شه، پسر باهوشی که توی هاروارد هتلداری خونده به کمک مان وول میاد و آهسته آهسته کاری می کنه که اون انسان بهتری بشه و بتونه دوباره گذشته اش رو مرور کنه و بتونه با اشتباهاتش کنار بیاد. چان سونگ هم توسط خدایانشون توی خواب زندگی گذشته ی مان وول رو می تونه ببینه و از اون جاست که بهش کمک می کنه مشکلاتش رو حل کنه و آدم بهتری بشه.

آدم های زندگی گذشته اش دوباره در حالی که تناسخ کردن به زندگیش بر می گردن و مان وول باید با دختری که ازش متنفره رو به رو بشه در حالی که اون هیچی از گذشته به خاطر نداره. همین طور با پسری که دوست بچگی هاش بود و مخفیانه کل اون سال ها عاشقش بود دوباره رو به رو بشه در حالی که عاشق بدترین آدم زندگی گذشته اش شده!

و اصلی ترین کسی که تمام اون سال ها ازش کینه داشت.

و بالاخره بعد از هزار سال در های قلبش رو به روی حقیقت باز می کنه و متوجه می شه اون پسری که عاشقش بود هیچ وقت بهش خیانت نکرد و برای محافظت از جون خود مان وول مجبور شد گروه راهزن ها رو بفروشه و درست از وقتی خودش رو کشت اون هم همراه مان وول توی این هتل زندانی شده بود و منتظر آرامش بود. ولی اون به عنوان یه کرم شب تاب اطراف مان وول هزارن سال زندگی کرد و در آخر مان وول تونست عشق اون رو در دلش از بین ببره و عاشق شخص دیگه ایی بشه.

و در آخر همه کار های نیمه تمومشون رو توی دنیا انجام دادن و به دنیای دیگه رفتن و مان وول بعد از هزار و سیصد سال تونست روح خشمگین خودش رو آروم کنه و به آرامش برسه و کو چان سونگ هم به این امید زندگیش رو ادامه داد که مان وول دوباره تناسخ کنه و یه جایی دوباره توی زندگی های بعدیشون به هم بر بخورن و عاشق هم بشن.

پایان فیلم هم با رویای زیبایی از چان سونگ تموم میشه که به نظرم پایان خوبی بود. پایان خیلی خوبی نبود ولی حداقل آبکی تموم نشد. یه پایان باز هم نبود. رسما اعلام شد که منتظر هستن توی زندگی های بعدی به هم بربخورن و دوباره عاشق هم بشن.

و خیلی نکات دیگه ایی هم می شه درباره ای این سریال گفت که دیگه گفتنش این جا زیاده روی می شه ولی واقعا هم داستان عشقی جالبی داشت، هم گذشته ی مان وول به خوبی نشون داده شد، هم فیلم درس های زیادی واسه ببینده داشت و هم کمدی زیبایی به دنبال داشت. 

همین طور لباس های رنگارنگ و زیبایی که مان وول می پوشید و جواهرات زیبا و درخشانش و زندگی لاکچریش شما رو به هیجان می آورد. 

به نظرم واقعا این سریال ارزش دیدن داشت. پیشنهاد می کنم که حتما این سریال رو دنبال کنید و ازش لذت ببرید.

 

 


خب یه فیلم کمدی دیگه از سینمای هالیوودی رو می خوام بهتون معرفی کنم که ارزش دیدن رو داره. 

نمی گم خیلی فیلم شاخ و خفنیه ولی اگر از اون قشری هستین که فیلم های کمدی رو دنبال می کنید این فیلم رو بهتون توصیه می کنم. 

خب قبل از شروع نقد بریم سراغ بازیگران و سازندگان این فیلم.

 

بازیگران: Alexandra Daddario , Ashlyn Alessi, Bobby Tisdale, Chris Lemonda, Crystal Tweed, Sam Asghari

کارگردان: Elise Duran

ژانر: کمدی، رومنس

محصول 2019 کشور آمریکا

 

 

خب. فیلم از اون جایی شروع می شه که دختری به نام اِما به کشور دیگه ایی رفته تا بتونه قراردادی رو با یک شرکت دیگه امضا کنه. و اگر موفق به امضای قرارداد بشه ترفیع می گیره. در واقع اِما توی شرکتی کار می کنه که یه نمونه نوشیدنی انرژی زای طبیعی به نام پاندا پرایم رو می فروشن ولی قسمت بد ماجرا این جاست که اما موفق به انجام این کار نمی شه و یه جورایی گند می زنه توی همه چیز!

قراره برای برگشت سوار هواپیما بشه که از شانس بدش از پرواز می ترسه! وقتی سوار هواپیما می شه مهمان دار هواپیما که متوجه حال بدش می شه صندلیش رو به فرست کلاس تغییر می ده و می تونه بهترین جای هواپیما بشینه.

کمی بعد پسری کنارش می شینه ولی همون موقع هواپیما شروع به ت خوردن می کنه و دچار تلاطم می شه و اما هم که از پرواز می ترسه حسابی قاطی می کنه. و چون فکر می کنه داره میمیره شروع می کنه از زندگی و شغلش به پسره کناری گفتن. میگه که چقدر از شغلش متنفره، یکی یکی کارمند های شرکتشون رو معرفی می کنه و هر چی راز از هر کدوم می دونه رو به پسر غریبه می گه و حتی راز هاش با دوست هاش سر کار رو هم لو می ده، از دوست پسرش می گه که خیلی رابطه باهاش رو دوست نداره، می گه که واقعا یه رابطه ی بزرگ و رومنس می خواد، دوست داره احساس کنه کسی هست که واقعا دوستش داشته باشه و خودش هم عاشقش بشه. و ساعت ها با این غریبه ی بیچاره حرف میزنه و میزنه و میزنه. اون قدر که نمی فهمه حتی کی فرود اومدن. از ترس سقوط شروع به درد و دل کردن کرده بود و اون قدر حرف زده بود که نفهمید کی همه چیز تموم شد!

و باز هم داره حرف می زنه که پسر بهش می گه فرود اومدن و باید پیاده بشه. و این جوری میشه که اما همه ی راز های زندگیش رو به یه غریبه ایی می گه که امیدواره دیگه هرگز اون رو نبینه!

و وقتی فردا برای کار به شرکت بر می گرده قراره که رئیسشون بعد از مدت ها به شرکت سر بزنه. در واقع به دلیل مشکلاتی مدتی از شرکت دوری کرده بود. اقای رئیس که جک هارپر هست به شرکت میاد و یک دفعه اما متوجه می شه رئیسش همون پسری هست که شب گذشته کنارش نشسته بود. و چقدر از کارش و از شرکت بهش بد گفته بود! علاوه بر اینا همه ی راز های زندگیش رو هم دیگه می دونست!

جک از همون اول اما رو می شناسه و این طوری میشه که این دو نفر با هم صمیمی می شن و کم کم تصمیم می گیرن که با هم رابطه داشته باشن، جک همه ی زندگی اما رو می دونه ولی مشکل این جاست که جک نمی تونه به کسی اعتماد کنه و راز های زندگیش رو بهش بگه و اما به خاطر این قضیه خیلی ازش شاکی می شه و سعی می کنه از اون دوری کنه و بالاخره جک راز های زندگیش که همیشه سعی می کرده از همه مخفی کنه رو به اما می گه و طی یه اتفاقاتی که بعدش می افته جک به صورت اشتباهی توی یه مصاحبه راز های اما رو فاش می کنه ولی نه این که از روی عمد این کار رو انجام بده. ولی همه ی همکار های اما شروع به خندیدن بهش می کنن و همه مسخره اش می کنن و این جوری می شه که اما هم توی عصبانیت تصمیم می گیره که دست جک هارپر رو برای همه رو کنه. دوستش به یه خبرنگار که می شناسه می گه برای مصاحبه با اما بره ولی اما پشیمون میشه. ولی جک فکر می کنه که اما قصد این کار رو داشته و دوباره همه چیز بینشون به هم می ریزه. و جک تصمیم میگیره از اون کشور بره ولی اما به دنبالش می ره و سوء تفاهم بینشون رو توی هواپیما حل می کنن! و داستان به آخر می رسه. در طول داستان شاهد این هستیم که شرکت پاندا پرایم که این اواخر فروش خوبی نداشته با پیشنهادی که از جانب اما میشه دچار یه تغییر و تحول بزرگ می شه و به فروش خوبی می رسه.

داستان پیچیده ایی نیست ولی کمدی جالبی داره و همین طور یه حرف هایی هم برای زدن داره که توصیه می کنم واسه یک بار این فیلم رو ببینید. 

و جالب ترین نکته درباره ی این فیلم حضور سام اصغری معروف توی فیلم هست. سام اصغری دوست پسر ایرانی بریتنی اسپیرز هست که این روز ها سر و صدای زیادی به پا کرده. نقش خیلی پررنگی نداره ولی دیدنش در فیلم خالی از لطف نیست.

 


نقد امروز درباره ی قسمت دوم فیلم سینمایی بزرگسالان هست که من به شخصه خیلی این فیلم رو دوست دارم. و از اون جایی که طرفدار ادم سنلدر هستم سعی می کنم بیشتر فیلم هاش رو ببینم.

قبل از نقد فیلم اطلاعات سازندگان و بازیگران رو اعلام می کنم.

ژانر: کمدی

کارگردان: Dennis Dugan

بازیگران: Adam Sandler, Kevin James, Chris Rock

سال انتشار: 2013

 

در قسمت قبل شاهد زندگی لنی بودین که به جو هالیوود معروف بود. و در آخر فیلم مشاهده کردیم که زندگی شخصیش خیلی بهتر شد و در قسمت دوم همچنان این حس رضایت خانوادگی رو می تونید ببینید. لنی به همراه خانواده اش برای زندگی به شهری که به اونجا تعلق داره برگشته و این جوری در کنار همه ی دوست هاش خاطرات قدیمی شون از شهر رو زنده می کنن. حال و هوای این فیلم هم کاملا خانوادگی ولی در عین حال کمدی هست که به نظرم واقعا ارزش دیدن رو داره. 

لنی به همراه دوستاش سعی می کنن خاطرات خوش گذشته رو برای هم تداعی کنن و همین باعث کمدی داستان شده. همین طور در این قسمت لنی متوجه می شه که همسرش دوباره باردار شده و اولش راضی به این قضیه نیست ولی وقتی فیلم به پایان می رسه می بینید که چطور با این قضیه کنار میاد. 

در قسمت قبل این فیلم از لحاظ محتوا و این که حرفی برای زدن داشته باشه و بخواد مفهومی رو برسونه بهتر بود ولی این قسمت بیشتر جنبه ی کمدی داشت و یه جورایی تکمیل کننده ی قسمت قبل بود. از لحاظ کمدی بخوایم حساب کنیم این قسمت بهتر بود. چون دیگه مشکلات خانوداگی رو حل کرده بودن و فو روی ماجرا های خنده داری بود که رخ می داد. 

داستان خطی خاصی نداره که بخوام بیشتر از این درباره اش حرف بزنم. ادامه ی قسمت قبل هست و چیز جدیدی توی فیلم نیست ولی باز هم می گم کمدی این قسمت جالب تر هست و اگر ژانر کمدی رو دوست دارین حتما این فیلم رو تماشا کنید.

 


توی این پست می خوام یه فیلمی رو بهتون معرفی کنم که واقعا جزو متفاوت ترین فیلم هایی هست که خودم دیدم و حتما پیشنهاد می کنم شما هم بیینید. سری بزنیم به اطلاعات این فیلم.

 

نام فیلم: The Brass Teapot

کارگردان: Ramaa Mosley

تهیه کننده: Joshua Thurston

نویسندگان: Tim Macy و Ramaa Mosley

بازیگران: Juno Temple و Micheal Angarano

کشور: امریکا

سال تولید: 2012

 

فیلم جوری شروع می شه که از همون ابتدا بهمون نشون می ده زوج مورد نظرمون از لحاظ مالی خوب نیستن. 

فیلم درباره ی زن و شوهری به اسم های آلیس و جان هست. آلیس دختری زیباست که در طول دوران دبیرستان بسیار مشهور و معروف بوده و جان پسر تقریبا دست و پا چلفتی هست که به نمی تونه شغل مورد نظر خودش رو پیدا کنه و درامد کمی داره. آلیس هم به دنبال یه کاری می گرده که درخور شخصیت اون باشه و همین طور در شان درس هایی که خونده!

خلاصه این زوج که از لحاظ مالی ضعیف هستن یه روز به صورت اتفاقی به یه مغازه ی عتیقه فروشی می رن و به یک باره آلیس متوجه یه قوری عجیب می شه که دلش به شدت می خواد اون رو داشته باشه به همین دلیل از اون مغازه که مال یه پیرزن هم هست قوری رو می ه و فرار می کنه. در ابتدا جذب ظاهر فریبنده ی این قوری می شه. 

فردای اون روز وقتی جان سر کار رفته و آلیس هم می خواد واسه یه مصاحبه ی کاری آماده بشه همون طوری که داره موهاش رو فر می کنه به صورت اتفاقی سرش رو می سوزونه و همون موقع می بینه که قوری ت خورد. با تعجب به سمتش می ره و وقتی درش رو بر می داره متوجه می شه که توی قوری چند تا صد دلار پول هست. متوجه یه چیز عجیب می شه. دوباره سر خودش رو می سوزونه و دوباره توی قوری پول ظاهر می شه. و همین طوری شروع می کنه به آسیب زدن به خودش و قوری هم بهش پول می ده. و این داستان ادامه پیدا می کنه تا وقتی جان به خونه بر می گرده و اعلام می کنه که از کار بیکار شده و اون موقع ست که آلیس داستان قوری رو بهش می گه. هر چقدر که به خودشون آسیب بزنن در قبالش قوری بهشون پول می ده. با هم قرار می ذارن که شروع به بریدن و سوزوندن بدن خودشون بکنن و تا جایی این کار رو تکرار کنن که یک میلیون دلار جمع کنن و بعدش واسه ی همیشه از شر اون قوری خلاص بشن. 

کم کم قوری یه تمایلات دیگه توی اون دو نفر به وجود میاره. حالا علاوه بر آسیب زدن به هم دیگه واسه رسیدن به پول شروع به آزار دادن دیگران می کنن. می فهمن اگر راز های دیگران رو برای هم دیگه فاش کنن و طرف مقابل آسیب روانی ببینه قوری باز هم بهشون پول می ده. همین کار رو می کنن و به پول بیشتر می رسن. 

دوباره متوجه می شن اگر در کنار مردمانی قرار بگیرن که دارن درد می کشن یا اذیت می شن باز هم قوری بهشون پول می ده.

بعد شروع می کنن به اعتراف کردن به هم دیگه. از راز هایی می گن که توی زندگی شویی از هم پنهان کردن و وقتی دلشون از هم دیگه می شکنه قوری باز هم بهشون پول می ده.

در این بین سر و کله ی یه دکتری پیدا می شه که بهشون هشدار می ده باید هر چه زودتر از شر اون قوری خلاص بشن ولی اون دو این رو قبول نمی کنن. در واقع آلیس خیلی به اون قوری دل بسته. چون الان به ثروت رسیده و هر چیزی که بخواد رو می تونه داشته باشه. خونه ی خوب، ماشین خوب، زندگی لاکچری و پر از پول. ولی دکتر بهشون می گه که این قوری باعث می شه که آدم های بدی بشن و در آخر راهشون به مرگ ختم می شه.

با این حال قوری رو پس نمی دن. 

و واقعا هم این اتفاق واسشون می افته. قوری از ابتدا اون ها رو به بازی می گیره. اولش با آسیب های کوچیکی که به خودشون می زنن بهشون پول می ده ولی رفته رفته وادارشون می کنه که به آدم های بدی تبدیل بشن. کسایی که از دیدن رنج دیگران لذت می برن چون دیدن درد مردم باعث می شه قوری بهشون پاداش بده! همین طور راز های دیگران رو فاش می کنن. بدون توجه به این که یه زندگی ممکنه از هم بپاشه. و این طوری کم کم قلبشون سرد و خاموش می شه و انسانیتشون رو از دست می دن. و اون موقع ست که برده ی اون قوریِ برنجی می شن و تهش هم به مرگ ختم می شه. 

جان به یک باره می فهمه که اصلا این داستان از اول مشکل داشته و می خواد که خودش رو از شر اون قوری خلاص کنه. به سراغ دکتر می ره و بهش می گه که می خواد قوری رو از بین ببره. ولی دکتر بهش می گه که هیچ دلبستگی به اون قوری نباید داشته باشن و آلیس به شدت به قوری علاقه منده و بیشتر روی اون داره تاثیر می ذاره و بهش می گه دیگه واسه تحویل دادن قوری دیر شده و اونا تبدیل به آدم های بدی شدن و دیگه نمی تونن از شر اون قوری خلاص بشن. ته داستان به مرگ اونا ختم می شه و قوری به دست آدم های دیگه ایی می افته. اگر اون ها آدم های خوبی باشن حرف هاش رو گوش می کنن و قوری رو تحویل می دن که از بین بره ولی اگر اونا هم برده ی قوری شدن از بین می رن و این داستان این قدر ادامه پیدا می کنه تا این که بالاخره یکی از قوری دل بکنه.

جان که از شنیدن این حرف ها شوکه می شه به خونه ی مجللشون می ره و به آلیس می گه باید این بازی رو تموم کنن و قراره این بازی به مرگ ختم بشه. و تصمیم می گیره که خودش رو بکشه. از پنجره پایین می پره و آلیس که فکر می کنه مرده راضی می شه اگر جان زنده بمونه از شر اون قوری خلاص بشه.

ولی یکی از نزدیکانشون که راز قوری رو فهمیده میاد و قوری رو می ه. جان و آلیس برای پیدا کردن قوری می رن ولی داستانی پیش میاد که به مرگ اونایی که قوری رو ین ختم می شه و بعد از دیدن مرگ اون دو نفر دیگه به طور کامل از قوری دل می کنن و دکتر میاد و قوری رو ازشون می گیره که از بینش ببره. 

تمام پولی که جمع کردن رو به دو تا از دوستاشون که وضعیت مالی خوبی ندارن می دن و به زندگی قبلیشون بر می گردن.

دکتر هم می گه که قوری برای همیشه نمی تونه از بین بره. ولی می شه جوری پنهانش کرد که دیگه کسی پیداش نکنه. قوری رو به کف دریا جایی که کسی نتونه پیداش کنه می ندازه و داستان قوریِ برنجی به پایان می رسه.

همون طوری که گفتم این یه فیلم متفاوت هست که داستان جالبی داره و اگر به این ژانر ها علاقه دارین حتما پیشنهاد می کنم ببینیدش.

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها